به گزارش مشرق، اوایل خرداد امسال دختر جوانی در تماس با پلیس از ناپدید شدن پدر ۵۵ سالهاش خبر داد.
در حالی که تلاش برای یافتن این مرد میانسال ادامه داشت، حدود ۴۰ روز بعد ماجرای قتل هولناک وی فاش شد و زن میانسالی به همراه پسر ۱۹ سالهاش به این جنایت اعتراف کردند. پسر جوان انگیزه خود را از این جنایت انتقامجویی عنوان کرد و مدعی شد مقتول قصد ازدواج با مادرش را داشته است.
در حالی که متهمان چنین موضوعی را مطرح کرده بودند، دختر مقتول با انکار این ماجرا گفت: پدرم مردی کشاورز بود که در اطراف شهرری کار میکرد. ما پنج خواهر و برادر هستیم که من و یکی از خواهرهایم در خانه با پدر و مادرم زندگی میکردیم.
پدرم یک خودروی وانت و یک خودروی پژو پرشیا داشت که گاهی اوقات نیز با وانت بار میبرد. مدتی قبل از این ماجرا یک روز پدرم به خانه آمد و شنیدم که به مادرم میگفت امروز در خیابان یک خانم میانسال جلوی مرا گرفت و گفت که مقداری بار دارد و از من خواست آن را برایش جابهجا کنم. پدرم میگفت، بین راه زن میانسال به او گفته که از شوهرش طلاق گرفته و یک پسر هم دارد که با پدرش در بوشهر زندگی میکنند و او هم بعد از جدایی به تهران آمده و به عنوان پرستار سالمندان در خانههای مردم کار میکند اما وضع مالی بدی دارد و خیلی به سختی زندگی را میگذراند.
دختر جوان در ادامه گفت: پدرم آن روز دلش برای زن میانسال سوخته و حتی پول باربری را هم از او نگرفته بود. بعد هم آن زن شماره تلفن پدرم را گرفته بود تا اگر کاری داشت با پدرم تماس بگیرد و از وانتش برای باربری استفاده کند. مادرم بعد از شنیدن این حرف به پدرم گفت، کار خوبی کردی که ازش پول نگرفتی و کمکش کردی.
این ماجرا همانجا تمام شد تا اینکه روز ۱۰ خرداد حدود ساعت ۲ و نیم بعد از ظهر پدرم با من که سرکار بودم، تماس گرفت و گفت خودروی پرشیا را فروخته است. من خیلی تعجب کردم اما پدرم گفت چون خریدار مبلغ خوبی پیشنهاد داده، خودرو را فروخته است. بعد از من خواست وقت تعویض پلاک بگیرم که من گفتم برای این کار باید مشخصات خریدار را داشته باشم اما پدرم گفت پس اجازه بده شب که به خانه آمدم، با هم صحبت میکنیم.
دقایقی بعد پدرم دوباره تماس گرفت و از من خواست شماره کارتم را به او بدهم تا خریدار بخشی از پول خودرو را به حساب من واریز کند اما این آخرین مکالمه ما بود و دیگر پدرم به خانه برنگشت. همان شب من و مادر و خواهرم که نگرانش شده بودیم، به پلیس خبر دادیم و ۴۰ روز طول کشید تا فهمیدیم پدرم را کشتهاند و جسدش را در جاده کازرون با انداختن لاستیک روی جسد آتش زدهاند.
دختر مقتول در ادامه گفت: پلیس با ردیابی تلفن همراه پدرم به همان زن میانسال رسید که آخرین بار با پدرم تماس گرفته بود و در بازجویی از وی بالاخره به قتل پدرم با همدستی پسرش اعتراف کرد. این زن گفته بود که پسرش قصد خرید یک خودرو داشته و وقتی فهمیده پدرم یک خودرو پرشیا دارد، با پسرش تماس گرفته و او به تهران آمده. آنها هم با پیشنهاد مبلغی بالاتر از قیمت روز، پدرم را ترغیب به فروش خودرویش کرده بودند.
روز حادثه نیز با هم به یک نمایشگاه خودرو در قرچک ورامین رفته بودند و با نوشتن یک مبایعهنامه خودرو را معامله میکنند اما وقتی پدرم از آنها میخواهد پول را واریز کنند، زن میانسال به پدرم میگوید چک ۶ ماهه به او میدهند که پدرم نیز عصبانی میشود و قصد فسخ معامله را داشته که این بار به بهانه اینکه مقداری طلا دارد و به جای پول به پدرم طلا میدهد، او را به خانهشان کشاندند اما ناگهان با انداختن سیم به دور گردنش او را به قتل رساندند. بعد هم جسد را در صندوق عقب خودرو انداخته و به بیابانهای کازرون برده و آتش زدند. پسر این زن خودرو پدرم را سرقت کرده و تا زمان دستگیری از آن در بوشهر استفاده میکرده است.
دختر جوان در ادامه گفت: متهم در اعترافات اولیهاش مدعی شده بود پدرم قصد ازدواج با مادرش را داشته است، در حالی که در اعترافات بعدی آنها، زن میانسال که الان در زندان قرچک است، اظهار داشته که پدرم هیچ ارتباطی با او نداشته و موضوع ازدواج را به دروغ مطرح کرده بود. پسر این زن نیز در زندان رجاییشهر در انتظار رسیدن زمان محاکمه است. در واقع پدرم قربانی سرقت خودرویش از سوی این مادر و پسر شد.